تفسیر ادبی عرفانی حمــــد (5) 

سـوره 35 : فــاطــــر

آداب طاعت

بسم الله الرحمن الرحیم


اَلحَمدُ لِلّهِ الَّـذِی فاطِـرِالسَّمواتِ وَالاَرض

حمــد به معـنی شکـر است

و شکـر اعــم است ؛

یعـنی هر حمـدی شکـر است ،

ولی هـر شکـری حمــد نیست.

و شکـر سه مرتبه دارد:

شکـر دل که خـدای را ولی نعمت شناسد،

شکـر زبان که نعمت را اظهار و بر صاحب نعمت ثنا فـرستـد،

و شکــــر عمـل که آداب طاعـت را بجای آرد.

خــداونــد فــرمود:

حمـدی که مـرا شــایــد ؛ ( شایسته باشد )

آن حمدی است که از ما آید، نه آنکه از تو آید!

از آب و خاک چه آید؟

که جلال عزّت و جمال صمدیت ما را شایـد؟

رسمِ فانی به حقِّ باقی کی رسـد؟

ای آدمی؛

حمد تو به تقاضای عـفـو و مغـفـرت معـلــول است،

و معـلول کیَ شایسته جلال عـزت است؟

که از هر علتی منزه و پاک است! 

بنــده من، من به سزاواریِ خود حمد آوردم،

تو نیز به سزاواری خود بر حد امکان حمـد من بیار،

تا آن مَجازِ تو را به کَرَمِ خود تابعِ حقیقت گـردانــم!

و حکـمـش را حکم حـقـیـقـت نِهَــــم.

ای دوست من؛

اگـر تو آمین گـوئی و این گـفـتِ تو

با آمین گفتن موافق افتــد گناهانت بیامرزم ،

پس چون حمــد من گوئی

و حمد تو با حمد من موافق آید ،

خلعتـی به تو ارزانی کـنـم کـه در هـیـچ خاطـری نگـنجــد.

نَحــنُ اَولِیائُکُم

فِی الحَیــوةِ الـدُّنیا وَ فِی الاخِـــرَة

*********************

یارب ار فانی کنی ما را به تیــغ دوستی

مرفرشته مرگ را با ما نباشد هـیــچ کار!

هرکه ازجام تو روزی شربت شوق توخورد

چون نماند آن شراب او داند آن رنج خمار



موضوع :